درست در لحظه ای که عشق در وجودت وول می خورد و وسوسه ات می کند تا به باران دل بسپاری و به خیابان پای ، چشمت می خورد به خروار خروار کاغذ و جزوه که می گویند استاد در کلاس درسش داده و محکوم هستی به مطالعه شان ... در جنگ بین وجدان و عشق این عشق است که پبروز می شود ، لباس برتنت می کند و راهی خیابانت تا زیر بارانی که آرزو بوده ، قدم بزنی و به ویتنی هوستون گوش بدهی ...
توی این همه خیابان و مکان برای قدم زدن و پیاده روی ، همیشه و همیشه ، مطلوبم ، برای پیاده روی در تاریکی زیر باران یا برف خیابانی است ، آنجا که تهران تمام میشود و کوه شروع ... جمال آباد نامی که از نیاوران جدا می شود و به سوی آسمان می رود . باریکه راهی دارد روستایی شکل ( کوچه باغ می گفتنش ) دیوارهایی دارد که هنوز زیر باران بوی کاه گل می دهند و سر درشان روشن است با چراغ فانوسی های انگلیسی ... تک زمین هایی که صاحبان اصلیشان همان درختان تنومندی است که سالهاست به جز باران ، آب نخورده اند . حس فضولیت که گل می کند و روی نوک پا از فراز دیوار کوتاه به درون می نگری ، چنین می بینی : زمینی مملو از برگ خشکه ، خاک و خاشاک و دقت می کنی اثر یک گودال استخر مانند زیر درخت تنومند چنار ... اینجا سالهاست که از جمعیت خالی است ...
بارانگردیم در این مکان ، یک بار ویژه تر خاطره ساز بوده است : دل قرص کردم و پاسی از شب گذشته از روی دیوار وارد یکی از همین قطعه زمین های آدم ندیده شدم ... باد می وزید و در چوبی قفل این باغچه مانند ، بر هم میخورد حس و حال عجیبی بود و زوزه باد و سیلی باران عجیبترش می کرد ... با خود می اندیشیدم و قدم می زدم : کجا هستند صاحبان این زمین گرانبها که سرماییه ای در حال از دست رفتن دارند . دو پایم گیر کرد به قطعه سنگی روی زمین ، نگاهش کردم : چنین نوشته بود :
برای همیشه همینجا خفته ام !
حالی شدم و از آنجا بیرون رفتم تا روشنتر باز گردم ... بعد از آن هر وقت که در پی آن باغچه پیش دیده رفتم جز در رویا ، پیدایش نکردم...
آره آشفته جان
چه زیبا و چه کوتاه
اما خوشبختانه بارید
آسمون بغضشو خالی می کنه آدمو حالی به حالی می کنه
چه جای رویایی و بینظیری!
چقدر خوب حس و حال گشت و گذارتو توصیف کردی!
انگار توی برفها بودم و لحظه ای سردم شد!
هرچند که فرصت پیاده روی تو بارون دست نداد
ولی با تشبیهات تو منم تا خیلی جاها زیر بارون رفتم
ولی بی چتر
با اینکه فرصت پیاده روی زیر بارون پیش نیومد
ولی اینقد قشنگ گفتی که منم یه سر رفتم زیر بارون خیال
البته مثل همیشه بی چتر