من نوشت

جانم جایی بین کلمه ها ، روی زمین سیاه سطر و زیر سقف بی سقف فاصله نهفته است .

من نوشت

جانم جایی بین کلمه ها ، روی زمین سیاه سطر و زیر سقف بی سقف فاصله نهفته است .

هر چه بگندد نمکش می زنند ...

متهم ردیف اول :  حسین درخشانبه نظرم جدا شدن حسین درخشان  از همسرش ضربه ی سختی به او زده و خواهد زد ... این رو خودش تلویحا اعتراف کرده بود ولی اثرش وقتی بیشتر مشخص میشه که مرجان دست به افشا گری بزنه ( که اتفاقا این کار رو هم کرده )

مرجان هم همچون کاملیا همسر سابق ابراهیم نبوی، طنز نویس ، حرف برای گفتن از این قماش خیلی داره ... که در آخرین پستش زیر عنوان چرا نبوی نمی خوانم  یک نمونشو رو کرده تا هم به حودر بفهمونه که اگر بخواد می تونه به موقعش حالشو بگیره و هم به نظرم به خواننده هاش یک جورایی فهمونده که از خیلی چیزها خبر داره تا در یک اقدام نمایشی که ” اصرار خوانندگان محترم “ نام داره مسایل بیشتری را رو کنه ...

همینطوری ...

دیروز صدا و اسمی آشنا را از بی بی سی فارسی شنیدم . اما هر چه فکر کردم به جایش نیاوردم . اما به لطف لینکدونی پر ملاد  پرستو دوکوهی  متوجه شدم  فرناز قاضی زاده که جدیدا به بی بی سی پیوسته ، همسر سینا مطلبی روزنامه نگار  و وبلاگ نویس نامی و نویسنده وبلاگ شیرین من و مانی است ....

این مطلب . هم وب نوشت حساب نمی شود ، به زودی از خجالتتان در میایم

اندکی صبر ...

سرم شلوغ است دو مطلب است نوشته ام منتظرند برای بالا آمدن باید صبر کنید ، دستانم در این هوای سرد عاشق کش یخ زده ...

کسی هست؟

کسی هست آدرس وبلاگ خانم مرجان عالمی ، همسر سابق حسین درخشان رو داشته باشه؟ من می خواهم شدیدا بهش تبریک بگم که با تیپا حودر رو انداخته بیرون ...

کمک کنید تا چراغ رادیو نفتی روشن بماند

دلم تنگهدلم لک زده برای اینکه بار دیگر پشت میکروفون قراضه بنشینم و با شما سخن بگویم . فتیله رادیو 2 را بزودی خواهم زد ولی باید کمکم کنید  .

می خواهم نه مانند خدابیامرز تهران اف ام برنامه سازی که گزارشگری را پیشه کنم و اینبار به قصه ی پر غصه شرکت های هرمی که می کوبند بر طبل تو خالی ولی خوش صدای تبلیغات که رهرو ما باشید تا پولدار شوید ، بپردازم . به کمکتان نیاز دارم چه موافق چه مخالف ...

پس اگر دست راست و چپتان را به قول حرفه ای ترها زده اید، اگر از این شرکت ها بریده اید و حال احساس می کنید کلاهی به بلندای آسمان و گودی نیمکره ای از زمین ، بر سرتان گذاشته شده است ( مثل خودم ) و اگر اصولا بارها به بهانه ای نگفته و به دعوت دوستی صد سال ندیده ، به جایی رفته اید و بعد فهمیده اید که ماجرا از چه قرار است ( پرزنت و پرزنت کشی ) بسیار بسیار مایلم که نظر و صدایتان را در گزارش داشته باشم ...

اگر در پایین همین نوشتار ، اندر بخش نظرات ، مختصر شرح حالی از خودتان بدهید و تجربه تان در همین زمینه ممنونتان می شوم و لطفتان فزونتر وقتی که برای شرکت در میزگرد رادیویی که ترتیب داده ام ، شماره تلفن خود را هم در همین بخش نظرات بگذارید و خیالتان اول جمع و بعد راحت باشد که بخش نظرات این نوشتار را ابتدا خودم به صورت خصوصی و محرمانه می خوانم و اگر پیام مهرتان شماره تلفن یا مشخصاتی در بر داشت آن را به نمایش عموم نخواهم گذاشت ...

لبو !

لبولبو را باید  در کنار خیابان بالای سیخ دید و هوس کرد و در سرما ایستاد و خورد!  در کنار همان چرخ های دوره گردی ، زیر همان چراغ های زنبوری و روی همان بشقاب های کثیف . لبوی قابلمه ای پخته را به رسمیت نمی شناسم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کسی هست بتواند استعداد مرا برای تهیه و اجرای برنامه های رادیویی درک کند و به گوش آنهایی که باید برسد برساند؟ دق کردم از بیکاری توام با رویا...

اندر باب میراث خبر

خبرگزاری میراث فرهنگی ، که اسمش جدیت را القا می کند ولی خودش صمیمیت را ، اتمسفر جالبی دارد و در کارش هم متفاوت است با دیگر ارگان های خبری فارسی یا همان خبرگزاری ها ...

جدا از پوشش های خبری کامل و مطالب شیرین و ذهن پسند از این سو و آن سو و بخش های متنوع ، میراث خبر  ، ارگان خبری سازمان میراث فرهنگی کشورمان ، ویژه تر است به دلایل زیر آمده :

نخست این که وبلاگ دارد و هر لحظه می توانی ذهنیت نشستن چندین ژورنالیست خشک و سرد پشت کامپیوتر در اتاق خبر را با خواندن چند پستش بر طرف کنی ... ( گرچه همه شان وبلاگ نویس نیستند و این وظیفه سنگینی می کند بر دوش یکی دو نفر ، اما خوب نفس عمل مفید است به قول علما )ظاهرا وبلاگ را به پا کردند تا از زیر و زبر کارشان در میراث خبر بگویند

دوم اینکه ، پادکست   یا رادیو اینترنتی دارد که صدای میراث خبری هاست و به ابتکار سام فرزانه خوب به پیش می رود ( مفصلا در موردش خواهم نوشت و گفت ) فقط این را از من بپذیرید که سام فرزانه از معدود افرادی است که می شناسم که به انتقادات و پیشنهادات بسیار بسیار خوب می نگرد و آنها را به کار می بندد . همین شده است که آنقدر پیشرفت کرده ، استعداد و ابتکارش به کنار البته ... ، ( او هم همچون من در رویای طلایی نفوذ در رادیو سراسری به سر می برد )

و تمایل مدیران و دبیران میراث خبر به نوگرایی فکری - خبری - الکترونیکی که دو ویژگی بالا را به ارمغان آورده است ، علاوه ی روزنامه نگارهای جوان با سر پر شوری بکنید که در میراث خبر کار می کنند ، تا برسید به سومین دلیل ...